پرش به محتوا

دزفول: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۷: خط ۱۷:


=== قرن ۶ تا ۱۳ هجری===
=== قرن ۶ تا ۱۳ هجری===
پس از آن در آغاز سده ششم خوزستان در دست امرای سلجوقی بود و چندی بعد دوباره بتصرف خلیفه عباسی درآمد. خوارزمشاهیان که از سال ۵۹۰ تا ۶۲۸ ه_ .ق بر غرب ایران حکومت کردند روزگاری بر این سامان فرمانروا گردیدند. هلاکو خان مغول، یک سال پس از فتح بغداد یعنی سال ۶۵۷ ه_ .ق بر عراق و خوزستان تسلط یافت. یوسف شاه بن آلب ارغوان پنجمین اتابک لرستان (لر بزرگ) به حکم (آبا قاخان) مغول (در سال ۶۶۳ به سلطنت رسیده) بر این دیار حکمروایی کرده و از آن پس تا حدود آخر قرن هفتم هجری خوزستان در دست اتابکان لر بوده است.
پس از آن در آغاز سده ششم خوزستان در دست امرای سلجوقی بود و چندی بعد دوباره بتصرف خلیفه عباسی درآمد. خوارزمشاهیان که از سال ۵۹۰ تا ۶۲۸ هجری قمری بر غرب ایران حکومت کردند روزگاری بر این سامان فرمانروا گردیدند. هلاکو خان مغول، یک سال پس از فتح بغداد یعنی سال ۶۵۷ هجری قمری بر عراق و خوزستان تسلط یافت. یوسف شاه بن آلب ارغوان پنجمین اتابک لرستان (لر بزرگ) به حکم (آبا قاخان) مغول (در سال ۶۶۳ به سلطنت رسیده) بر این دیار حکمروایی کرده و از آن پس تا حدود آخر قرن هفتم هجری خوزستان در دست اتابکان لر بوده است.


پس از آن خوزستان به دست سلسله آل مظفر فارس افتاد و شاه شجاع آل مظفر مدتی در شوشتر بسر برده و در این شهر جنگهایی نموده است. چندی بعد، در سال ۷۹۶ ه_ .ق امیر تیمور به دزفول و شوشتر وارد و این دو شهر را بتصرف در آورد. صاحب روضه الصفا در این باره چنین می نگارد:
پس از آن خوزستان به دست سلسله آل مظفر فارس افتاد و شاه شجاع آل مظفر مدتی در شوشتر بسر برده و در این شهر جنگهایی نموده است. چندی بعد، در سال ۷۹۶ هجری قمری امیر تیمور به دزفول و شوشتر وارد و این دو شهر را بتصرف در آورد. صاحب روضه الصفا در این باره چنین می نگارد:


«حضرت صاحبقران چون در موضع دزفول نزول فرمود، دهدار شمس الدین سعادت دستبوس حاصل نمود بیست هزار خروار نقره برسم پیشکش تسلیم خازنان و آن حضرت از دزفول نهضت فرموده متوجه تستر(شوشتر) شد ... حضرت صاحبقران خواجه محمد سبزواری را به حکومت تستر بازداشت».
«حضرت صاحبقران چون در موضع دزفول نزول فرمود، دهدار شمس الدین سعادت دستبوس حاصل نمود بیست هزار خروار نقره برسم پیشکش تسلیم خازنان و آن حضرت از دزفول نهضت فرموده متوجه تستر(شوشتر) شد ... حضرت صاحبقران خواجه محمد سبزواری را به حکومت تستر بازداشت».
خط ۲۵: خط ۲۵:
در مسافرت به دزفول، امیر تیمور کراماتی از [[سید رودبند|سید سلطانعلی رود بند]] دید بشفاعت او اسرایی از الوار را که همراه خود به
در مسافرت به دزفول، امیر تیمور کراماتی از [[سید رودبند|سید سلطانعلی رود بند]] دید بشفاعت او اسرایی از الوار را که همراه خود به
دزفول آورده و در صدد قتل عام آنان بود در شمال دزفول سکنی داد و اکنون اعقاب آنان به نام سیاهپوش معروفند. تا آخر دوره تیموریان خوزستان جزء متصرفات آنان بود.
دزفول آورده و در صدد قتل عام آنان بود در شمال دزفول سکنی داد و اکنون اعقاب آنان به نام سیاهپوش معروفند. تا آخر دوره تیموریان خوزستان جزء متصرفات آنان بود.
در اواخر دوره تیموري، سید محمد مشعشعی با شیخ محمد جزري شافعی که از طرف خاندان تیمور در شوشتر جاي گرفته و بر خوزستان حکومت می کرد به جنگ پرداخته و واسط و هویزه و خوزستان را از چنگ او بدر آورد. ( ۸۴۴ ه_ .ق) از آن پس تمام خوزستان در دست مشعشعیان بود تا در سال ۹۴۴ ه_ .ق شاه اسماعیل صفوي از عراق عرب به طرف هویزه رفت و پس از برچیدن بساط سلطنت سلطان فیاض پادشاه مشعشعی به جانب دزفول و شوشتر عطف عنان نمود. این شهریار شیخ محمد بن ملا قوام الدین رعناشی را به امارت دزفول و برادرش حاجی محمد را به حکومت شوشتر منصوب ساخت.  بعدها خلیل الله بن شیخ محمد عم خویش را مقتول و خود حاکم دزفول و شوشتر گشت. شاه طهماسب (۹۸۴-۹۳۰) مدتها سید فاضل «میر عبدالوهاب بن میر اسد الله» از سادات مرعشی شوشتر را حاکم شرع و عرف دزفول نمود.
در اواخر دوره تیموري، سید محمد مشعشعی با شیخ محمد جزري شافعی که از طرف خاندان تیمور در شوشتر جاي گرفته و بر خوزستان حکومت می کرد به جنگ پرداخته و واسط و هویزه و خوزستان را از چنگ او بدر آورد. ( ۸۴۴ هجری قمری) از آن پس تمام خوزستان در دست مشعشعیان بود تا در سال ۹۴۴ هجری قمری شاه اسماعیل صفوي از عراق عرب به طرف هویزه رفت و پس از برچیدن بساط سلطنت سلطان فیاض پادشاه مشعشعی به جانب دزفول و شوشتر عطف عنان نمود. این شهریار شیخ محمد بن ملا قوام الدین رعناشی را به امارت دزفول و برادرش حاجی محمد را به حکومت شوشتر منصوب ساخت.  بعدها خلیل الله بن شیخ محمد عم خویش را مقتول و خود حاکم دزفول و شوشتر گشت. شاه طهماسب (۹۸۴-۹۳۰) مدتها سید فاضل «میر عبدالوهاب بن میر اسد الله» از سادات مرعشی شوشتر را حاکم شرع و عرف دزفول نمود.


در سال ۱۰۴۲ (زمان شاه عباس دوم) واخشتو خان نامی که از سرداران گرجی تبار صفویه و مردی نیک اندیش و علاقه مند به عمران و آبادی بود والی خوزستان شد. او و خاندانش بیش از یکصد سال در خوزستان حکومت کردند. پس از او پسرش اصلان خان و بعد از وی بیجن خان (نواده واخشتو خان) حاکم شوشتر شد. از یادگارهای اصلان خان پسر واخشتو خان در دزفول کاریزی ([[قمش]]) بود که از چهار فرسنگی شمال شهر از آبدز جدا می شد و در جنوب شهر مزرعه قمش اصلان آباد را مشروب می ساخت. در سال ۱۱۲۶ بیجن خان از حکومت معزول و عبدالله خان (نواده دیگر واخشتو خان) حاکم شوشتر شد. چنانکه در تذکره دزفول آمده در این اوان [[مسجد لب خندق]] ساخته شد. در سال ۱۱۳۴ در آخرین روزهای حکومت صفویه، حاج محمد خان بن کلبعلی خان بن واخشتو خان حاکم شد و به دزفول آمد. تاریخ پانصد ساله خوزستان می نویسد:
در سال ۱۰۴۲ (زمان شاه عباس دوم) واخشتو خان نامی که از سرداران گرجی تبار صفویه و مردی نیک اندیش و علاقه مند به عمران و آبادی بود والی خوزستان شد. او و خاندانش بیش از یکصد سال در خوزستان حکومت کردند. پس از او پسرش اصلان خان و بعد از وی بیجن خان (نواده واخشتو خان) حاکم شوشتر شد. از یادگارهای اصلان خان پسر واخشتو خان در دزفول کاریزی ([[قمش]]) بود که از چهار فرسنگی شمال شهر از آبدز جدا می شد و در جنوب شهر مزرعه قمش اصلان آباد را مشروب می ساخت. در سال ۱۱۲۶ بیجن خان از حکومت معزول و عبدالله خان (نواده دیگر واخشتو خان) حاکم شوشتر شد. چنانکه در تذکره دزفول آمده در این اوان [[مسجد لب خندق]] ساخته شد. در سال ۱۱۳۴ در آخرین روزهای حکومت صفویه، حاج محمد خان بن کلبعلی خان بن واخشتو خان حاکم شد و به دزفول آمد. تاریخ پانصد ساله خوزستان می نویسد:
خط ۴۶: خط ۴۶:
در سال ۱۲۵۲ بهرام میرزا معزول و منوچهر خان معتمدالدوله گرجی الاصل حاکم کرمانشاه و خوزستان و اصفهان و بختیاری گردید. این شخص یکی از حکام مقتدر و مستبد دوره قاجار است. او توانست شورش جدایی خواهانه محمد تقی خان چهار لنگ را که دامنه وسیعی گرفته و در شوشتر و دزفول هوا خواهانی پیدا کرده بود با شدت و قساوت سرکوب کند. شدت عمل او آنچنان بود که مناطق بسیاری از قراء شوشتر و دزفول خالی از سکنه شد. برادر او، سرتیپ سلیمان خان سهام الدوله در سال ۱۲۵۷ به دزفول آمد، سلیمان خان تا آن هنگام به آیین مسیح بود ولی با کراماتی که از مرحوم سید صدرالدین کاشف عارف بزرگوار دید به دست او به دین مبین اسلام مشرف گردید و از خود آثاری در دزفول به یادگار گذاشت که اگر چه غالباً از بین رفته ولی هنوز چندتایی از آن وجود دارد.
در سال ۱۲۵۲ بهرام میرزا معزول و منوچهر خان معتمدالدوله گرجی الاصل حاکم کرمانشاه و خوزستان و اصفهان و بختیاری گردید. این شخص یکی از حکام مقتدر و مستبد دوره قاجار است. او توانست شورش جدایی خواهانه محمد تقی خان چهار لنگ را که دامنه وسیعی گرفته و در شوشتر و دزفول هوا خواهانی پیدا کرده بود با شدت و قساوت سرکوب کند. شدت عمل او آنچنان بود که مناطق بسیاری از قراء شوشتر و دزفول خالی از سکنه شد. برادر او، سرتیپ سلیمان خان سهام الدوله در سال ۱۲۵۷ به دزفول آمد، سلیمان خان تا آن هنگام به آیین مسیح بود ولی با کراماتی که از مرحوم سید صدرالدین کاشف عارف بزرگوار دید به دست او به دین مبین اسلام مشرف گردید و از خود آثاری در دزفول به یادگار گذاشت که اگر چه غالباً از بین رفته ولی هنوز چندتایی از آن وجود دارد.


حاکم بعدی خانلر احتشام الدوله بود (سال ۱۲۶۷) که در زمان او جنگ ایران و انگلیس در خرمشهر (محمره) اتفاق افتاد (۱۲۷۳) در آن جنگ بر اثر سوء تدبیر این شاهزاده ارتش ایران شکست ناگواری را تحمل نمود. در واقع، خود شاهزاده در خرم آباد نشسته و خوزستان را به پسرش ابراهیم میرزا سپرده بود (1).
حاکم بعدی خانلر احتشام الدوله بود (سال ۱۲۶۷) که در زمان او جنگ ایران و انگلیس در خرمشهر (محمره) اتفاق افتاد (۱۲۷۳) در آن جنگ بر اثر سوء تدبیر این شاهزاده ارتش ایران شکست ناگواری را تحمل نمود. در واقع، خود شاهزاده در خرم آباد نشسته و خوزستان را به پسرش ابراهیم میرزا سپرده بود.


حاکم بعدی حاج علیخان ضیاء الملک (حاجب الدوله) (2) بود که در سال ۱۲۷۸ حاکم خوزستان شد و همراه پسر خود صنیع الدوله (اعتماد السلطنه بعدی از رجال دانشمند دوره ناصری) مدتی در شوشتر و خوزستان بودند.
حاکم بعدی حاج علیخان ضیاء الملک (حاجب الدوله) بود که در سال ۱۲۷۸ حاکم خوزستان شد و همراه پسر خود صنیع الدوله (اعتماد السلطنه بعدی از رجال دانشمند دوره ناصری) مدتی در شوشتر و خوزستان بودند.


بعد از آن، در سال ۱۲۸۲ محمد ناصر خان ظهیر الدوله (پدر صفا علیشاه، عارف مشهور) حاکم خوزستان بود. بعداً حکومت خوزستان بعهده میرزا فتحعلی خان صاحب دیوان شیرازی از خانواده قوام الملک قرار گرفت و در سال ۱۲۸۷ میرزا زکی مستوفی آشتیانی ملقب به ضیاء الملک حاکم خوزستان بود. پس از آن در سال ۱۲۸۸ یحیی خان معتمدالملک (برادر میرزا حسین خان سپهسالار) حاکم خوزستان گردید و بعد از او حمزه میرزا حشمت الدوله حاکم خوزستان شد (۱۲۸۹). در سال ۱۲۹۹ ه_ .ق حاکم خوزستان «نواب احتشام السلطنه» بود. از آن پس حکومت خوزستان به ظل السلطان رسید که از طرف خود شخصی بنام مظفر الملک را برای اداره امور آن گمارده بود.
بعد از آن، در سال ۱۲۸۲ محمد ناصر خان ظهیر الدوله (پدر صفا علیشاه، عارف مشهور) حاکم خوزستان بود. بعداً حکومت خوزستان بعهده میرزا فتحعلی خان صاحب دیوان شیرازی از خانواده قوام الملک قرار گرفت و در سال ۱۲۸۷ میرزا زکی مستوفی آشتیانی ملقب به ضیاء الملک حاکم خوزستان بود. پس از آن در سال ۱۲۸۸ یحیی خان معتمدالملک (برادر میرزا حسین خان سپهسالار) حاکم خوزستان گردید و بعد از او حمزه میرزا حشمت الدوله حاکم خوزستان شد (۱۲۸۹). در سال ۱۲۹۹ هجری قمری حاکم خوزستان «نواب احتشام السلطنه» بود. از آن پس حکومت خوزستان به ظل السلطان رسید که از طرف خود شخصی بنام مظفر الملک را برای اداره امور آن گمارده بود.


از سال ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۸ ه_ .ق حسینعلی خان نظام السلطنه مافی خوزستان بود. این شخص از معدود والیان دوره قاجار است که به خود زحمت آمدن به خوزستان داد و در آبادی و عمران این سرزمین تا آنجا که توانست کوشید و نام نیکی از خود به یادگار گذاشت.
از سال ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۸ هجری قمری حسینعلی خان نظام السلطنه مافی خوزستان بود. این شخص از معدود والیان دوره قاجار است که به خود زحمت آمدن به خوزستان داد و در آبادی و عمران این سرزمین تا آنجا که توانست کوشید و نام نیکی از خود به یادگار گذاشت.


در سال ۱۳۰۹ ه_ .ق حاکم خوزستان حاج غلامرضا خان آصف الدوله شاهسون (شهاب الملک) بود. نظام السلطنه بار دیگر از سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۴ ه_ .ق حاکم خوزستان شد و در این سال جای خود را به میرزا احمد خان علاء الدوله از درباریان متکبر و مغرور قاجار داد. چون در آن زمان ناراحتی هایی در شوشتر بروز نموده بود علاء الدوله می خواست ضرب شصت و شدت عملی نشان دهد و حتی قصد به توپ بستن شهر را داشت اما مقاومت مردم و رهبری علمای شوشتر و دزفول نقشه او را عقیم نمود و پس از مدت کوتاهی با ناکامی ناچار به ترک خوزستان شد.
در سال ۱۳۰۹ هجری قمری حاکم خوزستان حاج غلامرضا خان آصف الدوله شاهسون (شهاب الملک) بود. نظام السلطنه بار دیگر از سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۴ هجری قمری حاکم خوزستان شد و در این سال جای خود را به میرزا احمد خان علاء الدوله از درباریان متکبر و مغرور قاجار داد. چون در آن زمان ناراحتی هایی در شوشتر بروز نموده بود علاء الدوله می خواست ضرب شصت و شدت عملی نشان دهد و حتی قصد به توپ بستن شهر را داشت اما مقاومت مردم و رهبری علمای شوشتر و دزفول نقشه او را عقیم نمود و پس از مدت کوتاهی با ناکامی ناچار به ترک خوزستان شد.


پس از علاء الدوله، (در همان سال ۱۳۱۴ ه_ .ق) ساعد السلطنه همدانی (سردار اکرم قراگوزلو) حاکم خوزستان شد. این شخص آرامگاه مرحوم سید عبدالله داعی را در دزفول تجدید بنا نمود که هنوز باقی است. در سال های ۱۳۱۶ و ۱۳۲۰ ه_ .ق حکومت خوزستان با شاهزاده عین الدوله بود که با سخت گیری و روحیه مستبد خود توانست نظم و تمشیتی به امور دهد. در سال ۱۳۲۶ (دوره استبداد صغیر) حاکم خوزستان سیف الدوله برادر عین الدوله بود و پس از او در سال ۱۳۲۷ فخر الملک حاکم خوزستان گردید. در این هنگام چندین سال بود که نظم و امنیت از خوزستان رخت بر بسته و در شهرهایی مانند شوشتر و دزفول در هر محله خان یا آقایی فعال ما یشاء بود.
پس از علاء الدوله، (در همان سال ۱۳۱۴ هجری قمری) ساعد السلطنه همدانی (سردار اکرم قراگوزلو) حاکم خوزستان شد. این شخص آرامگاه [[سید عبدالله داعی دزفولی|مرحوم سید عبدالله داعی]] را در دزفول تجدید بنا نمود که هنوز باقی است. در سال های ۱۳۱۶ و ۱۳۲۰ هجری قمری حکومت خوزستان با شاهزاده عین الدوله بود که با سخت گیری و روحیه مستبد خود توانست نظم و تمشیتی به امور دهد. در سال ۱۳۲۶ (دوره استبداد صغیر) حاکم خوزستان سیف الدوله برادر عین الدوله بود و پس از او در سال ۱۳۲۷ فخر الملک حاکم خوزستان گردید. در این هنگام چندین سال بود که نظم و امنیت از خوزستان رخت بر بسته و در شهرهایی مانند شوشتر و دزفول در هر محله خان یا آقایی فعال ما یشاء بود.


با این ترتیب مقارن انقلاب مشروطیت که از قدرت دولت مرکزی حتی نامی نمانده بود خوزستان در چنگال پر قدرت شیخ خزعل خان گرفتار آمد که با اتکاء به ثروت و نفوذ خود و پشتیبانی دولت انگلیس بساط خیره سری در خوزستان گسترده و حتی برای شهرهای شوشتر و دزفول اشخاصی از نزدیکان خود را بعنوان حکومت یا جمع آوری مالیات می فرستاد.
با این ترتیب مقارن انقلاب مشروطیت که از قدرت دولت مرکزی حتی نامی نمانده بود خوزستان در چنگال پر قدرت شیخ خزعل خان گرفتار آمد که با اتکاء به ثروت و نفوذ خود و پشتیبانی دولت انگلیس بساط خیره سری در خوزستان گسترده و حتی برای شهرهای شوشتر و دزفول اشخاصی از نزدیکان خود را بعنوان حکومت یا جمع آوری مالیات می فرستاد.


اندکی بعد، مقارن جنگ بین المللی اول، بسیاری از نقاط خوزستان و از جمله دزفول بوسیله نیروهای نظامی انگلیس اشغال شد و ادارات سیاسی انگلیس و قونسولگری ها با کمال قدرت و بدون هیچ مانعی به فروانروایی پرداختند.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= امام|نام=محمدعلی |کتاب= خاندان سادات گوشه | ناشر= |سال= ۱۳۷۲|مکان= |شابک=}}</ref>
اندکی بعد، مقارن جنگ بین المللی اول، بسیاری از نقاط خوزستان و از جمله دزفول بوسیله نیروهای نظامی انگلیس اشغال شد و ادارات سیاسی انگلیس و قونسولگری ها با کمال قدرت و بدون هیچ مانعی به فروانروایی پرداختند.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= امام|نام=محمدعلی |کتاب= خاندان سادات گوشه | ناشر= |سال= ۱۳۷۲|مکان= |شابک=}}</ref>


==پانویس==
==پانویس==