جند

از دزفول ویکی

جند واژه ای است (jend) به معنای جن. در باور مردم قدیم جن ها موجوداتی هستند که معمولا در حمام ها، شوادون ها و مکانهای بسیار تاریک زندگی می کنند. جن ها مانند انسانها اسم و شهرت دارند و ازدواج می کنند. از معروف ترین جن ها می توان به جند بوالعلا اشاره کرد. داستان ها و متل های زیادی درباره جن ها وجود دارد که بسیاری از آن ها توسط افراد متعددی مشاهده و تایید شده اند.


مشاهده عینی

فردی که در حوالی دهه سی شمسی یک جن را در شوادون خانه اش از نردیک دیده او را موجودی قد کوتاه، دارای سم، با موهای سیخ سیخی (غنج) و سفید توصیف می کند.


حکایت

پیرمرد نود ساله ای بنام کربلایی حاجی تعریف کرده که یک شب برای رفتن به حمام از خانه بیرون آمدم همین که به در خانه همسایه مان مشهدی عبده رسیدم، دیدم او هم از خانه بیرون آمد و قصد حمام دارد، باهم به حمام گربه رفتیم. در حمام به زحمت جایی را میدیدیم و باید مدتی می ماندیم تا چشممان به تاریکی عادت کند، من در صحن حمام مشغول شستشو شدم و مشهدی عبده به داخل حفره دخمه مانند نمره رفت. بغل دستی ام از من خواست پشتش را کیسه ای بکشم و او هم پشت مرا کیسه ای بکشد. وقتی پشتش را کیسه کشیدم بلند شد که او هم پشت مرا کیسه بکشد ،متوجه پایش شدم دیدم سم دارد، وحشت زده به هوا پریدم که دیگران را اطلاع بدهم که مواظب باشند، ولی به هر فرد دیگری که نزدیک میشدم دیدم آنها هم سم دارند،باشتاب و اضطراب به در نمره آمدم و مشهدی عبده را صدا کردم که سریعا بیرون بیاید، هرچه اصرار کرد که چه شده ؟ در میان آن همه اجنه ترسیدم جریان را بگویم، بالاخره با بی تابی من به هر صورت او هم نیمه شسته از نمره بیرون آمد و سریعا صحن حمام را ترک کردیم و به طرف قباله آمدیم.

مشهدی عیدی حمامی همین که شتاب و نیمه کاره ماندن آبتنی ما را دید پرسید چه شده؟ شما که هنوز حمام نکرده اید، گفتیم دیرمان شده می خواهیم به اذان صبح برسیم،گفت هنوز که چند ساعت به اذان صبح مانده و شما خیلی زود آمده اید و یکی دوساعت دیگر تازه سر و کله مشتریان پیدا می شود، راستش را بگویید که جریان چیست؟ به او گفتیم واقعیت قضیه این است که امشب تمام مشتریان داخل حمام ،اجنه هستند ،گفت اشتباه می کنید شاید چشمتان عوضی می بیند گفتیم نه و سریعا پول اورا دادیم،موقع خداحافظی پایش را روی پای دیگرش گذاشت، دیدیم خود او هم سم دارد،به هر حال به بیرون پریدیم ، چند قدمی که آمدیم مشهدی عبده گفت :خدا خیرت بدهد از بس عجله کردی و مرا دستپاچه کردی گیوه هایم را جا گذاشتم و برگشت که گیوه هایش را بیاورد ،نظرم به پایش افتاد دیدم او هم سم دارد.

صبح روز بعد به در خانه مشهدی عبده رفتم که واقعه دیشب را برایش تعریف کنم بچه هایش گفتند سه روز است برای مطالباتش به خارج شهر رفته است.در آن زمان ساعت خیلی کم بود و مردم از روی هوا و ستارگان و طلوع و غروب خورشید وقت را می فهمیدند و بعدا معلوم شد که آن شب کربلایی حاجی به علت عدم اطلاع از ساعت ،خیلی زود به حمام رفته بود، زمانی که حمام در قرق اجنه بوده است.[۱]

پانویس

  1. «موجوداتی به نام جن در باور مردم دزفول». وبلاگ دزفول شهر من.