۲٬۵۷۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
در قرون اولیه اسلامی پس از آنکه دو شهر مهم مجاور یعنی شوش و جندیشاپور رو به زوال و ویرانی گذاشت سکنه آنها کم کم دور این قلعه جمع شده و مرکز تجمعی درست کردند که بمرور ایام رونقی گرفت و به شهري تبدیل شد. این شهر را ابتدا «اندامشک» یا «اندالمشک» یا «قصر الروناش» می نامیدند. قصر الروناش از محله [[قلعه]] فعلی (جاي همان دژباستانی) تا [[مسجد جامع]] دزفول را در بر می گرفت. در قرون دهم و یازدهم میلادي (سوم و چهارم هجري) این شهر را «القنطره» (=پل) یا «القنطره الرومی» (=پل رومی) می نامیدند. | در قرون اولیه اسلامی پس از آنکه دو شهر مهم مجاور یعنی شوش و جندیشاپور رو به زوال و ویرانی گذاشت سکنه آنها کم کم دور این قلعه جمع شده و مرکز تجمعی درست کردند که بمرور ایام رونقی گرفت و به شهري تبدیل شد. این شهر را ابتدا «اندامشک» یا «اندالمشک» یا «قصر الروناش» می نامیدند. قصر الروناش از محله [[قلعه]] فعلی (جاي همان دژباستانی) تا [[مسجد جامع]] دزفول را در بر می گرفت. در قرون دهم و یازدهم میلادي (سوم و چهارم هجري) این شهر را «القنطره» (=پل) یا «القنطره الرومی» (=پل رومی) می نامیدند. | ||
آنچه درباره ظاهر شدن کلمه «دزفول» در کتب تاریخ و جغرافیاي قدیمی بنظر رسیده این است که در حدود سال ۳۷۵ ه.ق نویسنده التقاسیم «دز» را یکی از توابع جندیشاپور دانسته است. در کتاب «مناقب اوحدالدین حامد بن ابی الفخر کرمانی» که از مؤلفات نیمه دوم قرن هفتم هجري است آورده شده که هنگامی که شیخ اوحدالدین در بغداد براهنمایی پیر و مراد خود شیخ رکن الدین سجاسی به ریاضت مشغول بود در نتیجه انقلابی درونی از این شهر به راه افتاده و به شهر «دزپول» رسید. در اینجا شیخ اوحدالدین با کمک و دستگیري مردي بنام «بوالعصاف» و همسرش دوباره نزد شیخ رکن الدین سجاسی بر می گردد. چون بنا به نوشته همان کتاب پیوستن اوحدالدین به شیخ رکن الدین در بغداد در حدود سال ۵۷۷ | آنچه درباره ظاهر شدن کلمه «دزفول» در کتب تاریخ و جغرافیاي قدیمی بنظر رسیده این است که در حدود سال ۳۷۵ ه.ق نویسنده التقاسیم «دز» را یکی از توابع جندیشاپور دانسته است. در کتاب «مناقب اوحدالدین حامد بن ابی الفخر کرمانی» که از مؤلفات نیمه دوم قرن هفتم هجري است آورده شده که هنگامی که شیخ اوحدالدین در بغداد براهنمایی پیر و مراد خود شیخ رکن الدین سجاسی به ریاضت مشغول بود در نتیجه انقلابی درونی از این شهر به راه افتاده و به شهر «دزپول» رسید. در اینجا شیخ اوحدالدین با کمک و دستگیري مردي بنام «بوالعصاف» و همسرش دوباره نزد شیخ رکن الدین سجاسی بر می گردد. چون بنا به نوشته همان کتاب پیوستن اوحدالدین به شیخ رکن الدین در بغداد در حدود سال ۵۷۷ ه.ق. رخ داده بنابراین شهر دزفول در اواخر قرن ششم هجري به نام «دزپول» اشتهار داشته است. | ||
مولانا عبدالرحمن جامی (تولد ۸۱۷ - فوت ۸۹۸ ) در کتاب نفحات الانس وجه ملاقات شیخ نجم الدین کبري (مقتول در سال ۶۱۸ | مولانا عبدالرحمن جامی (تولد ۸۱۷ - فوت ۸۹۸ ) در کتاب نفحات الانس وجه ملاقات شیخ نجم الدین کبري (مقتول در سال ۶۱۸ ه.ق) با شیخ اسماعیل قصري در خانقاهی در «دزپوهل» که متعلق به شخص اخیر بوده اشاره نموده ( 3) و می نویسد که شیخ نجم الدین کبري از شیخ اسماعیل قصري خرقه گرفته و کراماتی از او دیده است. | ||
در اوایل سده هفتم، یاقوت حموی شهر دزفول را «دزبُهل» خوانده و در کتاب «الحوادث الجامعیه» از شخصی به نام «اصیل محمد دزفولی شافعی» بحث شده و او را مردی صالح و مورد اعتقاد مردم معرفی می کند که در سال ۶۸۱ | در اوایل سده هفتم، یاقوت حموی شهر دزفول را «دزبُهل» خوانده و در کتاب «الحوادث الجامعیه» از شخصی به نام «اصیل محمد دزفولی شافعی» بحث شده و او را مردی صالح و مورد اعتقاد مردم معرفی می کند که در سال ۶۸۱ ه.ق فوت شده است. در آغاز قرن هشتم «حمدالله مستوفی» صاحب نزهه القلوب از دزفول و پل و قلعه آن یاد کرده و جهانگرد عرب «ابن بطوطه» مغربی در سفرنامه خود یکی از دروازه های شوشتر را «دسبول» نامیده است. با این ترتیب نام دزفول فقط در منابع تاریخی بعد از قرن هفتم هجری دیده می شود. بیشتر محققین برآنند که این نام از ترکیب دو واژه است: «دز» یا «دژ» و «فول» که احتمالاً معرّب پُل است. | ||
==تاریخ پس از اسلام== | ==تاریخ پس از اسلام== | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
از هنگام فتح خوزستان به دست مسلمین، این استان پیوسته به وسیله حکومت بصره یا احیاناً کوفه اداره می شد و دزفول یکی از آبادیهای جندیشاپور بود و پس از ویرانی شهر اخیر از توابع شوشتر شد و حکام شوشتر از طرف خود نایبی به دزفول می فرستادند. ظاهراً از سده سیزدهم هجری است که گاه به گاه برای دزفول از مرکز ویژه ای گسیل شده است. بنابر روایات مختلف جندیشاپور در سال ۱۷ یا ۱۹ هجری به دست مسلمانان افتاد. یعقوب لیث در ۲۳ رجب سال ۲۶۲ پس از عقب نشینی در برابر سپاهیان «المعتمد علی الله» خلیفه عباسی به جندیشاپور آمد و هم در این شهر وفات یافت. در دوره دیلمان (آل بویه) خوزستان جزء متصرفات آنها بود و احمد بن بویه (معزالدوله) در سال ۳۳۳ ه_ .ق پس از فتح بصره اهواز و حدود آنرا بدست آورد. از آن پس خوزستان جزء متصرفات دیالمه بغداد (معزالدوله و عزالدوله بختیار) و سپس دیلمیان فارس (عضدالدوله و جانشینانش) بود. | از هنگام فتح خوزستان به دست مسلمین، این استان پیوسته به وسیله حکومت بصره یا احیاناً کوفه اداره می شد و دزفول یکی از آبادیهای جندیشاپور بود و پس از ویرانی شهر اخیر از توابع شوشتر شد و حکام شوشتر از طرف خود نایبی به دزفول می فرستادند. ظاهراً از سده سیزدهم هجری است که گاه به گاه برای دزفول از مرکز ویژه ای گسیل شده است. بنابر روایات مختلف جندیشاپور در سال ۱۷ یا ۱۹ هجری به دست مسلمانان افتاد. یعقوب لیث در ۲۳ رجب سال ۲۶۲ پس از عقب نشینی در برابر سپاهیان «المعتمد علی الله» خلیفه عباسی به جندیشاپور آمد و هم در این شهر وفات یافت. در دوره دیلمان (آل بویه) خوزستان جزء متصرفات آنها بود و احمد بن بویه (معزالدوله) در سال ۳۳۳ ه_ .ق پس از فتح بصره اهواز و حدود آنرا بدست آورد. از آن پس خوزستان جزء متصرفات دیالمه بغداد (معزالدوله و عزالدوله بختیار) و سپس دیلمیان فارس (عضدالدوله و جانشینانش) بود. | ||
== قرن ۶ تا ۱۳ هجری== | |||
پس از آن در آغاز سده ششم خوزستان در دست امرای سلجوقی بود و چندی بعد دوباره بتصرف خلیفه عباسی درآمد. خوارزمشاهیان که از سال ۵۹۰ تا ۶۲۸ ه_ .ق بر غرب ایران حکومت کردند روزگاری بر این سامان فرمانروا گردیدند. هلاکو خان مغول، یک سال پس از فتح بغداد یعنی سال ۶۵۷ ه_ .ق بر عراق و خوزستان تسلط یافت. یوسف شاه بن آلب ارغوان پنجمین اتابک لرستان (لر بزرگ) به حکم (آبا قاخان) مغول (در سال ۶۶۳ به سلطنت رسیده) بر این دیار حکمروایی کرده و از آن پس تا حدود آخر قرن هفتم هجری خوزستان در دست اتابکان لر بوده است. | پس از آن در آغاز سده ششم خوزستان در دست امرای سلجوقی بود و چندی بعد دوباره بتصرف خلیفه عباسی درآمد. خوارزمشاهیان که از سال ۵۹۰ تا ۶۲۸ ه_ .ق بر غرب ایران حکومت کردند روزگاری بر این سامان فرمانروا گردیدند. هلاکو خان مغول، یک سال پس از فتح بغداد یعنی سال ۶۵۷ ه_ .ق بر عراق و خوزستان تسلط یافت. یوسف شاه بن آلب ارغوان پنجمین اتابک لرستان (لر بزرگ) به حکم (آبا قاخان) مغول (در سال ۶۶۳ به سلطنت رسیده) بر این دیار حکمروایی کرده و از آن پس تا حدود آخر قرن هفتم هجری خوزستان در دست اتابکان لر بوده است. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۴: | ||
متعاقب آن قحطی و طاعون وحشتناکی شهر را فرا گرفت. در سال ۱۱۸۵ بنا به نوشته مرحوم سید علی بن سید مرتضی در مقدمه کتاب مصباح المتهجدین حاکم این شهر خواجه ابوالقاسم بیکا نام داشت که مردی متقی و زاهد بوده است. | متعاقب آن قحطی و طاعون وحشتناکی شهر را فرا گرفت. در سال ۱۱۸۵ بنا به نوشته مرحوم سید علی بن سید مرتضی در مقدمه کتاب مصباح المتهجدین حاکم این شهر خواجه ابوالقاسم بیکا نام داشت که مردی متقی و زاهد بوده است. | ||
===قاجاریه=== | |||
در اوایل عهد قاجار، در زمان فتحعلیشاه، شیخ مهدی بن شیخ محمد رضا از خاندان شیخ الاسلام عاملی چند سالی حاکم شوشتر و دزفول بود و در شب ۲۸ رمضان ۱۲۲۰ به دست دشمنانش کشته شد. برادر ایشان شیخ احمد بن شیخ محمد رضا در آن هنگام شیخ الاسلام و حاکم شرع دزفول بودند. پس از آن در سال ۱۲۲۱ حکومت خوزستان همراه با کرمانشاهان از طرف فتحعلیشاه به فرزندش محمد علی میرزا دولتشاه سپرده شد و او نیز به ترتیب مهر قلیخان بن مصطفی خان دولو، محمد خان، و محمد صالح خان مکری (بانی قلعه [[صالح آباد]] که نام پیشین اندیمشک است) را از طرف خود برای حکومت دزفول تعیین نمود. | در اوایل عهد قاجار، در زمان فتحعلیشاه، شیخ مهدی بن شیخ محمد رضا از خاندان شیخ الاسلام عاملی چند سالی حاکم شوشتر و دزفول بود و در شب ۲۸ رمضان ۱۲۲۰ به دست دشمنانش کشته شد. برادر ایشان شیخ احمد بن شیخ محمد رضا در آن هنگام شیخ الاسلام و حاکم شرع دزفول بودند. پس از آن در سال ۱۲۲۱ حکومت خوزستان همراه با کرمانشاهان از طرف فتحعلیشاه به فرزندش محمد علی میرزا دولتشاه سپرده شد و او نیز به ترتیب مهر قلیخان بن مصطفی خان دولو، محمد خان، و محمد صالح خان مکری (بانی قلعه [[صالح آباد]] که نام پیشین اندیمشک است) را از طرف خود برای حکومت دزفول تعیین نمود. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۵: | ||
در سال ۱۲۵۲ بهرام میرزا معزول و منوچهر خان معتمدالدوله گرجی الاصل حاکم کرمانشاه و خوزستان و اصفهان و بختیاری گردید. این شخص یکی از حکام مقتدر و مستبد دوره قاجار است. او توانست شورش جدایی خواهانه محمد تقی خان چهار لنگ را که دامنه وسیعی گرفته و در شوشتر و دزفول هوا خواهانی پیدا کرده بود با شدت و قساوت سرکوب کند. شدت عمل او آنچنان بود که مناطق بسیاری از قراء شوشتر و دزفول خالی از سکنه شد. برادر او، سرتیپ سلیمان خان سهام الدوله در سال ۱۲۵۷ به دزفول آمد، سلیمان خان تا آن هنگام به آیین مسیح بود ولی با کراماتی که از مرحوم سید صدرالدین کاشف عارف بزرگوار دید به دست او به دین مبین اسلام مشرف گردید و از خود آثاری در دزفول به یادگار گذاشت که اگر چه غالباً از بین رفته ولی هنوز چندتایی از آن وجود دارد. | در سال ۱۲۵۲ بهرام میرزا معزول و منوچهر خان معتمدالدوله گرجی الاصل حاکم کرمانشاه و خوزستان و اصفهان و بختیاری گردید. این شخص یکی از حکام مقتدر و مستبد دوره قاجار است. او توانست شورش جدایی خواهانه محمد تقی خان چهار لنگ را که دامنه وسیعی گرفته و در شوشتر و دزفول هوا خواهانی پیدا کرده بود با شدت و قساوت سرکوب کند. شدت عمل او آنچنان بود که مناطق بسیاری از قراء شوشتر و دزفول خالی از سکنه شد. برادر او، سرتیپ سلیمان خان سهام الدوله در سال ۱۲۵۷ به دزفول آمد، سلیمان خان تا آن هنگام به آیین مسیح بود ولی با کراماتی که از مرحوم سید صدرالدین کاشف عارف بزرگوار دید به دست او به دین مبین اسلام مشرف گردید و از خود آثاری در دزفول به یادگار گذاشت که اگر چه غالباً از بین رفته ولی هنوز چندتایی از آن وجود دارد. | ||
حاکم بعدی خانلر احتشام الدوله بود (سال ۱۲۶۷) که در زمان او جنگ ایران و انگلیس در خرمشهر (محمره) اتفاق افتاد ( | حاکم بعدی خانلر احتشام الدوله بود (سال ۱۲۶۷) که در زمان او جنگ ایران و انگلیس در خرمشهر (محمره) اتفاق افتاد (۱۲۷۳) در آن جنگ بر اثر سوء تدبیر این شاهزاده ارتش ایران شکست ناگواری را تحمل نمود. در واقع، خود شاهزاده در خرم آباد نشسته و خوزستان را به پسرش ابراهیم میرزا سپرده بود (1). | ||
حاکم بعدی حاج علیخان ضیاء الملک (حاجب الدوله) (2) بود که در سال ۱۲۷۸ حاکم خوزستان شد و همراه پسر خود صنیع الدوله (اعتماد السلطنه بعدی از رجال دانشمند دوره ناصری) مدتی در شوشتر و خوزستان بودند. | حاکم بعدی حاج علیخان ضیاء الملک (حاجب الدوله) (2) بود که در سال ۱۲۷۸ حاکم خوزستان شد و همراه پسر خود صنیع الدوله (اعتماد السلطنه بعدی از رجال دانشمند دوره ناصری) مدتی در شوشتر و خوزستان بودند. |